ناهید جعفری
چکیده
شانه- معناشناسی ابزاری است که به یارای آن میتوان، ساز و کارهای شکل گیری و تولید معنا را در گفتمان ها بررسی نمود. گفتمان منطقی و روایی، گفتمانی غالب، بر داستان های حماسی شاهنامه است و اغلب، در ...
بیشتر
شانه- معناشناسی ابزاری است که به یارای آن میتوان، ساز و کارهای شکل گیری و تولید معنا را در گفتمان ها بررسی نمود. گفتمان منطقی و روایی، گفتمانی غالب، بر داستان های حماسی شاهنامه است و اغلب، در داستان های روایی شاهنامه، جهت گیری حوادث، به موجب داشتن روابط علت و معلولی، به جانب خاصی پیش می رود که با بررسی ساختار آن روایات، میتوان به ژرف ساخت آن داستان ها، دست یافت. « لباو» و «والتسکی»، از نظریهپردازان حوزۀ روایت شناسی هستند؛ آنان الگویی برای ساختار روایات پیشنهاد کرده اند که به الگوی الماسی شکل معروف است؛ این پژوهش با روش تحلیلی– توصیفی، در قالب نشانه- معناشناسی و با بهره گیری از الگوی شعیری و آمیختنش، با الگوی الماسی شکل لباو، درصدد پاسخ به این پرسش است که؛ ساخت کلان این داستان تا چه انداره با الگوی الماسی شکل و بخش های ششگانۀ آن تناسب دارد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که؛ ساخت این روایت، با الگوی الماسی شکل لباو، کاملا سازگار و قابل انطباق است و ارزیابی که مهم ترین بخش الگوی الماسی شکل است، در بیشتر بندهای روایی این داستان، بچشم می خورد. در این گفتمان روایی که از نوع پویاست، فرآیند پویایی تولید معنا از یک طرف، به سبب تعامل عوامل درون متنی (کنشگزاران و کنش پذیران) و از جانبی، به سبب تعامل عوامل برون متنی (راوی و روایتشنو) است و فردوسی بخوبی توانسته است، نظام های خاصی از گفتمان روایی را با گذر از نشانه های معمول، با کارکردهای رایج و دست یافتن به نشانه های نو، با کارکردهای زیباشناسی، شکل داده و نظام ویژهای از گفتمان روایی پویا را خلق کرده است.